""" ..ره زین شب ِ تاریک نبردند به روز ... گفتند فسانه ای و درخواب شدند عمرخیام""
باران منتظرست ،
سایه ی بی خوابش ،
می نشیند لب حوض .
نگران من و چَـشمان من است .
هم چنان می گریم !!
آسمان ، بیدارست
خواب در چشم ِ تَـرَش
می شِکَنَد
نگران دل تنهای من است
هم چنان می مویم !!
ماه تاب آمده تا سقف خیال
هم چنان می تابد
نگران ست که در خواب ،
سرما نخورم !!
هم چنان بیدارم
خواب را ،
چشم تَـرم می شـکند... !!! ؟؟؟
ح ب
توهم
30
امرداد
1394